چکیده ای از سی نسخه منتخب از کتاب دائره المعارف ظهور برای ارائه به جویندگان حقیقت
پرسش های بی جواب و پاسخ های فرامحیطی

نامه ازیز دادیار بلوج به کاشف توحید بدون مرز

درود بر اسپینوزای دوران ما
با درودهای فراوان
جناب بروجردی گرامی!
مگر می شود بدون هوا زیست؟ مگر شدنی است که نان نخورد و آب ننوشید؟
همه‌ی این امور را پارلمانها و دولت ها در بخش های اقتصادی و اجتماعی هر کشوری اداره و هدایت میکنند. و مهار انان در دست سیاست است.
اگر آب را آلوده کرده اند آیا می شود که گناه را از آن آب بشمار آورد؟
اگر هوا را آلوده نموده اند می شودکه دست از هوا شست؟!
اگر سیاست را “بی پدر و مادر” کرده اند، می شود که امور کشور را به باد هوا حواله نممود؟
شما گرامی من! به جای اینکه طرح و نقشه‌ی راهِ مبارزه با “سیاست بی پدر و مادر” را پیش بکشید و دست بر روی آن بگزارید، به برداشتن و پاک کردن سیاست از روزگار تشویق می فرمایید!؟؟
چه دردناک شدم هنگامی که این دیدگاه منفی شما در باره‌ی سیاست را خواندم.
شگفتا! شما که می باید یکی از طراحان مبارزه با “سیاست بی پدر و مادر باشید” شمشیر بر آب و هوا کشیده اید؟ مگر می شود یک دمانِ کوتاه هم بدون سیاست زیست و با سیاستگران بی پدر و مادر مبارزه ننماییم؟ پیشنهاد میکنم و دست بندی می نمایم که به نوشته های فیلسوف و اندیشمند سیاسی ما جناب داریوش همایون توجه بفرمایید. بویژه کتاب” سد سال کشاکش در تجدد” او، ونیز منشور حزب مشرووطه‌ی لیبرال دمکرات وی را.
البته من خود جمهوریخواه می باشم و جناب داریوش همایون خواستار پادشاهی پارلمانی بود و شاه را نمادین میخواست که هیچ گونه دخالتی در امور دولت نداشته باشد.
امّا منشور او کاری به شاهی و جمهوری خواهی ندارد، بلکه مدرن ترین و غیر ایدئئولوژیک ترین منشوری سیاسی و علمی است که هر ایرانی مدرن ، باید بر آن انگشت پیروزی و کامیابی بنهد.
امیدوارم که با مطالعه‌ی مجموعه آثار این اندیشمند نیکدل، راه بزرگ برگزیده‌ی تان را به کمال برسانید.
اینجانب کلاسی را برای آموزش های سیاسی او ایجاد کرده ام که هر شنبه ساعت ۳۰/۸
شب به وقت اروپا کار میکند و شماری از دانش پژوهان مبارز بر “علیه سیاست بی پدر مادر” رایج روزگار در آن شرکت دارند. اگر تمایلی دارید، میتوانید “سرپرستی این کلاس آموزشی” را بعهده گرفته ما را نیز درین راه کمک بفرمایید. آدرس ایمیل مرا دارید.
” بنیاد داریوش همایون” را گوگل کنید، آثارش را می یابید.
با سپاس ـ ازیز دادیار بلوچ .

پاسخ کاشف توحید بدون مرز به ازیز دادیار بلوچ:

آقای ازیز دادیار
سلام بر شما،

اگر همان آبی که اشاره می کنی آلوده است و تو تشنه، و فقط همان آب موجود باشد، چه می کنی؟ می نوشی؟ اگر هنوز به آن لحظه نرسیده ای که تو باشی در کویر و یک کوزه آب زهرآلود، تو باشی و یک هوای پر از گازهای سمی، چه می کنی، فرار می‌کنی یا می‌ایستی؟ حرکت ما فرار است. ولی فعلا در دست ما فقط آن چیزی است که داریم و من نمی‌گویم آن ها را خراب کنیم، بلکه می‌گویم این راهش نیست، من می گویم نه دیانت، نه سیاست!

شما اشاره به حضراتی می‌کنید که در تئوری هایشان ماندند، به دلایلی که خیلی واضح است. این گردهمایی ها، کنفرانس ها، میتینگ‌ها، دورهمی‌ها، تحت هر نام، اعتراضیه است، تحقیقی است، تدریس، تحصیل، تفحص، بررسی است، من از شما می پرسم که آیا تاکنون این فعالیت ها اثر داشته است، که شما می گویی من به جمع شما بیایم؟

این اپوزیسیونی که در خارج درست شده، آیا موفق بوده است؟ آیا در این چهل و یک سال با هم درگیری و دعوا نداشتند؟ از هم جدا نشدند؟ موفقیت های آنها چه بوده است؟ چه دستاوردی داشته اند؟

ملت ایران در اثر سیاست چهل ساله این حضرات به کجا رفته است؟ مگر شما نمی‌گویید که ما با سیاستمان مردم را نجات می‌دهیم؟ چه شد؟ چه نجاتی؟ چه رهایی؟ الان من در بین مردم هستم، من از ایران فرار نکردم، من با این که سال های متمادی در زیر شکنجه بودم، ایستاده ام و می بینم که مردم چه می‌کشند. این مردم دیگر نه امیدوار به سیاست هستند، نه به دیانت! نمی دانم که آیا این موضوع برای شما جا افتاده است یا خیر، اگر نیفتاده از تجارب من استفاده کن. اگر چهل سال دیگر هم زنده هستی، این را خواهی دید و با همه سلول های وجودت درک خواهی کرد. اگر این مردم سیاست را قبول داشتند، تاکنون با این همه تحریکاتی که شما کردید، منظورم از شما همان جبهه شما و دوستان شما هستند، و با این همه تلاش هایی که خودشان داشتند، با این همه تظاهرات سنگین که برگزار شد و می دانید که چقدر کشتار شد، چرا در نهایت مردم عقب نشینی کردند؟ پاسخ این است نه به دلیل این که از این رژیم خوششان می آید، بلکه به دلیل این که نسبت به سیاست بی انگیزه شدند. اکنون شرایط مانند این است که کسی یک بادکنک را فوت کند و بزرگنمایی کند، ولی در نهایت باز هم توخالی است.

شما حق دارید، چون شما به یک سیستم راه رفتن عادت کرده اید و مثل من نیستید. من همه سیستم ها را رفتم و برگشتم! من یک زمانی منادی لباس روحانیت بودم، منادی آباء و اجدادم بودم، مبشر دین خود بودم، ولی الان معارض و مخالف دیانت شدم. در سیاست هم همین طور، در زمینه سیاست هم من در زندان اعلامیه های خاص داشتم و به طرق عجیب و غریب به بیرون می رساندم. من تا حد کاخ سفید در زمان بوش پیش رفتم که وزیر خارجه آمریکا هم اسم من را آورده بود و می خواست برای من حمایت درست کند، پسر شاه هم همین طور!

من به همه شیوه ها عمل کردم و پیش رفتم، ولی دیدم که هم سیاست و هم دیانت ناقص است، میکروب دیده و کرم خورده است. حالا شما یک روز به حرف من برمی گردید و به یقین به این نتیجه خواهید رسید. اکنون یا داغ هستید یا هنوز تجربه من را ندارید، یا این که پشتوانه ای دارید، یا این که واقعا یک خبری هست که من نمی دانم! خبر غیرظاهری! خبری که ملت ایران از آن غافل است. ولی بدانید که مردم از این وعده ها و از این نشست ها خسته شده اند، برای همین به همه چیز نه گفتند، هم به سیاست، هم به دیانت!

مردم به دیانت هم نه گفتند. به دلیل این که چهل سال قبل، همین مردمی که من الان می بینم، حتی آنهایی که مذهبی نبودند، مشروب خور بودند، لائیک بودند، ما را می پرستیدند. ولی اکنون همان ها به خون اسلام تشنه هستند. اگر آنها کاری نمی کنند، به دلیل این است که اگر حرکت بکنند، سیاسی می شوند، در حالی که واقعا مردم از سیاست خسته شدند.

به هر حال یک تجدیدنظر کن، موضع گیری خصمانه به درد نمی خورد، اگر این و آن به شما تذکر بدهند که این را بگو، آنرا نگو! این بحث ها به درد نمی خورد.

من سرخورده هم نشده ام، بعضی ها می گویند چون بعد از بیرون آمدن من زندان، خارج نشین ها از من حمایت نکردند، سرخورده شده ام! نه، هرگز این طور نیست! بلکه من دیدم که هیچ کس موفق نشده، هیچ کدام از اشخاص برجسته خارج نشین در زمینه سیاست موفق نشدند. من همه آنها را بررسی کردم و دیدم که هیچ کدام آن توفیقی که ملت را به نفع خودشان حرکت بدهند، ندارند.
بروجردی
ایران- تهران- حصر خانگی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا