✍️آنچه مذاهب را به جایی کشانده که در مقابل بسیاری از سوالات پیروان و یا ناقدان خود حرفی در خور پذیرش بشرِ عصر تکنولوژی و علم امروزی ندارند ، تقدس گرایی و ادعای ارتباط با عوالم نادیدنی و الهی است.
آنچنان که تصور دانستن همه چیز را ادعا مینمایند اما این تصور صرفا در جوابگویی نسلهای پیشین مثمر ثمر واقع می شد و در خصوص بشری که در علم و اندیشه جهشی صعودی داشته ، قابل قبول نبوده و او را به اغنای وجودی نمی رساند.
انسان عصر حاضر بدون شک می داند که تغییر قوانین جهان هستی در حد وسع و توان او نیست ، او می داند واقعیت های تغییر ناپذیر را نمی توان با توسل به خرافات و آرزو اندیشی ، اوهام و خیالات تغییر داد.پس انسان آگاه ، جهان هستی را درک کرده نه اینکه به عقاید موروثی دلخوش شده و سعی بر انطباق جهان هستی با عقاید خود کند.
بزرگترین علامت سوالی که می توان تصور کرد ، این است که چگونه اندیشمندان دینی ، جهان هستی را تابع خود می خواهند و گمان می کنند که جهان دایره مدار عقاید جاهلانه و خطا آمیز آنان است و با این عقاید می توانند به ستیز با قوانین جهان هستی برخیزند و واقعیت های تغییر ناپذیر را تغییر دهند و به هر صورتی که مطلوب می پندارند شکل دهند.
کاشف توحید بدون مرز ، چنین جهانی را ، جهان غیبت نام نهاده است ، او نقاد مواعید مذهبی است که وعده هایش خلاف قوانین جهان است.
وعده هایی که توقع بشر را بر تغییر پذیری واقعیت های تغییر ناپذیر جهان استوار کرده است ، او در دروس خود شرح مبسوطی از عدم تطابق های مستندات دینی را با واقعیت های ملموس جهان بررسی کرده و نگاه نقادانه نوینی به اندیشه های موروثی و مذهبی داشته است .
روشنگری در اندیشه کاشف توحید بدون مرز ، همان ظهور است. ظهوری که در اندیشه اتفاق افتاده و بسان گل نیلوفری فرد را از منجلاب غیبت و تحجر رهانیده و موجب ارتقاء و اکمال یک طالب و جستجو گری به نام منتظر می شود.