سوال: زمان تغییر پارادایم در جامعه یا جهان به چه عواملی بستگی دارد؟
ترک معادلات تکراری شماره 45
سوال: زمان تغییر پارادایم در جامعه یا جهان به چه عواملی بستگی دارد؟
پاسخ کاشف توحید بدون مرز:
سلام، وقت شما به بخیر
هنگامی که اسباب و ابزار برای تغییرات بنیادین در هر رشته، موضوع و جنبهای از جامعه بشری فراهم گردید، اساس آن جامعه دگرگون میشود.
برای نقل و انتقالات در ابعاد اعتقادی، اعتباری، اقتصادی و اخلاقی، یک سری ابزار و اسباب باید مهیا شود که با ریشه کنی آنچه که از گذشته وجود دارد، آغاز می شود.
این انقلاب میسر نخواهد شد و به وقوع نخواهد پیوست، مگر زمانی که مردم جامعه یا جوامع از آنچه که دارند، هر چه که هست اعم از نظام سرمایه داری اقتصاد، نظام سوسیالیستی اقتصاد و یا نظام دینی اعتقاد خسته شده باشند. تا هنگامی که مردم خسته نشوند و از داشته های خود کنده نشده و آماده نشوند، کار تغییرات بنیادین انجام نمیشود. پس یکی از مهم ترین اسباب کار این است که مردمی که شرایط ناکارآمد گذشته بر گٌرده آنها قرار دارد، خودشان یک حرکت سرنوشت ساز را برای فرار از آن شرایط بد انجام دهند. همانند آن که وقتی مردم از دست حکام خسته شدند، انقلاب میکنند و یا وقتی از دست نظامات شرعی به تنگ آمده باشند، دین خود را عوض میکنند.
کسانی که ادیان مختلف را بررسی کرده اند و دیده اند که هیچ کدام حرفی برای گفتن ندارند و هر کدام درگیر قاعده عدم تطابق ثبت با سند هستند، آنها در عطش کامل هستند که یک ارزش نو پدید آید و یک حرکت جدید ایجاد شود. گاهی انسان دین خود را عوض میکند، تا که به او گذرنامه بدهند یا اجازه بدهند تبعه کشور دیگر شود. این تغییر گرچه مصنوعی است، ولی باز هم یکی از اسباب کار است. یعنی این که این شخص یا این اشخاص یا خیری از دین ندیدند یا خیری از آن مکان محل زندگی پیشین خود ندیدند که آن را عوض میکنند. هجرت و جابجایی زندگی به دلیل این صورت می گیرد که انسان دلزده می شود و دیگر چیزی برای دریافت ندارد. این به مفهوم آب و جارو کردن هر آن دلبستگی و گرایشی است که انسان در الفتها و علقهها و اتصالات فکری با هر چیزی یا هر کسی دارد و به مفهوم زدودن شر اول است. مثل جریان ورود به خداشناسی که ابتدای آن «لاالله» است که باید همه چیز کنار برود، بعد ذات اقدس بیاید. سپس اسباب و ابزار بعدی یعنی مصلحین می آیند که خود مصلح، منجی، تئوریسین ها، نظریه پردازها همان اسباب و ابزار انسانی هستند که تفکرات جامعه را تغییر میدهند.
ولی شرط اول را نباید فراموش کرد که باید حتما در همه ممالک، سرزمین ها و انسان ها، تخلیه کامل ایجاد شود. یعنی همه به آن نتیجه رسیده باشند که اکنون هیچ ندارند و چیزی در دستشان نیست.
اگر انسان ها به این نقطه رسیدند، سپس به دنبال اصلاح کننده میروند، دقیقا مثل بیمار که یقین دارد این بخش از بدنش درد میکند یا آسیب دیده و یا آن عضو بدنش نابود شده و می داند که اصلاح و ترمیم آن هم به دست خودش نیست. یعنی اینکه همانند انسانی که پای او خواب رفته باشد نیست که صرفا بلند شود، بایستد، این پا آن پا کند تا پای او به وضعیت عادی برگردد و یا همانند کسی که برای برطرف کردن یک خراش کوچک چسب زخم بزند، نیست. بلکه مهم این است که بفهمد امکان اصلاح و ترمیم در دست او نیست و باید سراغ دکتر برود.
وقتیکه انسان از خود، دارایی و مایملک خود ناامید شد و دانست که در اصلاح زندگی خود و کنار زدن مفاسد ناکارآمد است، آنگاه همانند بیماری که به دنبال طبیب می رود، او هم به دنبال کارشناس خبره یعنی جامعه شناس خواهد رفت. جامعه شناس با توجه به اصول، اسلوب و چارچوب به او خط و ربط میدهد. آنگاه انسان به دنبال یک پیام آوری میرود که برای او عدالت بیاورد، وجدان او را پاکسازی کند، اصلاحات به زندگی او بدهد، روابط را از هر گونه شائبه و بدبینی و سوءتفاهم و سوءظن بشوید. ولی در هر حال این موارد همان اسباب و ابزار مرحله بعد است.
پس این حرکت بزرگ همانند یک مثلث است،
مرحله اول: این که انسان به این موضوع و مرحله فکری برسد که نیاز به انقلاب دارد.
مرحله دوم: این که انسان بشناسد که محل ایراد در زندگیاش چیست که شامل همان مسئله خودشناسی، انسان شناسی می باشد، یعنی بداند که مشکل در کجاست و بفهمد که مشکل به دست خودش حل نمیشود و نیاز به یک کارشناس دارد.
مرحله سوم: این که یک کارشناس متخصص پادرمیانی کند و در هر زمینهای که مشکل وجود دارد و نیاز به دگرگونی هست، وارد عمل شود.