یزید ابن معاویه
خیلی سیاستمدار بود،
کعبه را هم ویران کرد در حالیکه «وَ هَذَا الْبَلَدِ الْاَمِینِ»، میگوید اینجا بلد امین است! خواست بگوید اینها همه چرت است. بلدِ اَمن است؟ من برایت آتشش میزنم.
برای کشتن و نابود کردن فرزند زبیر حمله کرد، مکه را داغون کرد، خانه خدا را ویران کرد و آب از آب تکان نخورد.
اینها خیلی سیاست است، ها! همینطوری نگاه نکن که حالا یزید آمد مثل مغول یک کاری کرد رفت؛ نه! کاری که یزید کرد شیرازهٔ دین را باز کرد گفت: ببینید در آن هیچی نیست.
۱- یکسال مکه را نابود کرد.
۲- یکسال ابیعبدالله را که جگر گوشهٔ
پیامبر بود از بین برد.
۳- یکسال هم مدینه را، تمام شد!
این عمرش سهسال بود دیگر، آن نصفه سال هم اگر ادامه پیدا میکرد دیگر جایی نبود خراب کند.
بابایش هم که حرمت و آبروی قرآن را در صفین برد. آن هم حساب شده بود، او هم میخواست بگوید که این کتاب که میگوید از حقّ دفاع میکند ببینید ما چقدر قشنگ آن را به بازی گرفتیم، بالای نیزه بردیم و با سیاست هر طوری خواستیم روی آن کار کردیم.
سال سوم هم مدینه را خراب کرد، سربازهایش آمدند، به همه اعلام کرد اینجا مدینهالنّبی است! بروید آنجا! هر چه زن و دختر است تا سه روز مال خودتان است حالش را ببرید، هر چه اموال است غارت کنید، هر چه خانه است خراب کنید. این هم شد مدینهالنّبی که پیغمبر افتخار میکرد.
این هم خیلی زیباست، ببین آدم گاهی وقتها کنار همدیگر میگذارد، مسائل را میبیند که عدم تطابق چقدر قشنگ است؛ ببین دربارهٔ همین مدینه از پیغمبر نقل شده که دجال همه جا میرود غیر از مدینه، جرأت نمیکند بیاید. دجال همان است که دین را نابود میکند.
خب چطور شد وقتی یزید آمد نابودش کرد، آن هم با این بیآبرویی! آن هم به دست چه کسی؟ جانشین پیغمبر.
اینها بس نیست برای اینکه بدانیم که خبری نیست، ها؟ این عدم تطابقها کافی نیست برای آنهایی که هنوز هم به ادیان و مذاهب زمینی ارادت دارند؟
منبع درس:کتاب لُهوف است مربوط به سید ابن طاووس از مَقتلهای معروف موجود در بین علماء.