افسوس که این مزرعه را تشنه گرفته
دهقانِ مصیبت زده را نار گرفته
گفت یک زن که مرا حصر نمودست مرض
صرع و قلب آمد به کلیه تا دیابت در غرض
چون تیروئید شد نصیبم، پس نگر این عاقبت
چون که فقر آمد کنارش، پس نشان از شوربخت
دردسرها را نگر بی آبی است
قلدریهای زمان، بی برقی است
زورگویی میکند این وضعِ بد
اقتصاد ورشکسته آمده چون قطع ید
آب و برقی که مرا آویز است
چون که قطع آمدهام خودسوز است
ایران که ندارد چو خدایی
در زیر عذاب است، نگر عمق خرابی