نسخه ای که از این سایت مشاهده میکنید، نسخه آزمایشی است و به زودی نسخه نهایی همراه با مطالب کامل رو نمایی خواهد شد

تماس با مدیر سایت
سیمای مردم (اشعار)

الغوث که این بمب، مرا واهمه داده

تاریخ 01-4-1404

الغوث که این بمب، مرا واهمه داده
از درد سر موشکِ این عُسر و حرج، هلهله داده

حیف از گُل و غنچه که روا شد به خرابی
سبزی به کویر آمد و صحرا به سرابی

➖یک آن که باران را قطع کند همهٔ معادلات بشری به هم می‌ریزد.

چگونه یک طراوتِ این فصل، در عزا آید
که به عمق فجایع این زمان، بلا آید

تهاجماتِ صنایع در این مکان، ظلم است
که خلقِ فلک گشته را نگر حُزن است

➖کشور ما شده است تمرین‌گاه صنعت نظامی و کشتار جمعی.

چرا میهن، چنین وارونه گشته؟
که اهلش در بلایا زار گشته

فریاد و فغان ز اهل ایران آید
چو غصه و غم، فرا شده دق آید

➖این عریضهٔ مستضعفین، منتظرین، مضطرین، مضطربین، مظلومین، محرومین و مغرمین است:

زیر بمباران دشمن لِه شدیم
پس کجا رفت آن همه قول و قرارت دک شدیم

➖«وَاللهُ یَحْفَظونَهُ» کجا رفت؟

به جای باران، بمب شده باران
به جای شادی، خشم ز یاران

➖کجا رفت تبلیغات دینی؛ «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ (فرقان ۵۸)»، «وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (۳ طلاق)»؟

این ولوله در مملکت ما ز چه آمد؟
از خشمِ خدای فلجی، زلزله آمد

ای وای که الله، نگر کشور ما مخمصه کرده
از گسترهٔ سوء قضا مخربه کرده

این بیابان را که بینی، روزگاری باغ بود

➖شیرهای آب را از آسمان بسته و یکی یکی درخت‌های سبز زیبا و طراوت‌بخش دارند خشک می‌شوند.

➖خدا همه جوره ایرانی بیچاره را در مضیقه گذاشته، بعد هم اسمش را گذاشته رحمان و رحیم، لطیف و ودود و شفیق.

این بیابان را که بینی، روزگاری باغ بود
دشتِ سرسبز و صفا و لذت و با حال بود

خلوت آمد شهر ما اندر گریز از فاجعه
چون که منزل، تخلیه آمد به امر حامله

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا