وقتی آسمان باران نمیفرستد و تنها آتش میبارد، شعرم پژواک فریاد توست
تاریخ 9-2-1404
«بهجای آبِ رحمت، آتشِ دوزخ دادی…»
شعری از مجموعه اشعار سیمای مردم، بروجردی، فریادیست بر بندرِ سوخته، سدهای خالی و لبهای تشنه.
وقتی «معجزه»ها آب را تهی میکنند و شعله را به جان مردم میاندازند،
شعر میشود آیینهی درد؛
و شاعر، زبانِ آنهایی که دیگر صدایی ندارند.
این همه آزار بر اهل زمین تا کی شود؟
چون زغال آمد به تقدیر بشر، پس نگر یغما شود
➖بدنهایی که در بندرعباس زغال شدند.
به جای آب رحمت، آتش دوزخ دهی
این شده الطاف تو، شر شده هم سم دهی
➖مردم از تشنگی ناله میکنند، خدا آتش را به بندرعباس فرستاد.
هی نگو دیندار، آرَد معجزه
آب سدها را تهی داد و به بندر هلهله
➖بزرگترین معجزه اسلام در مملکت اسلامی همین است که آب را از سد گرفته و آتش را به بندر داده است!
آب ده بر آتش عباس که این ملت ما مضطرب است
از فشار العطش سوزد جگر از ماتمش در لحد است
آب نمیدی به سدها
نار هم نده به عباس، جنایت بلاها
سدهای ما خالیه
بندر ما جانیه
➖به جای اینکه خدا سدها را پر کند جنایت ایجاد میکند، این وسعت آتش سوزی!
آب و آتش شده سوژه به وطن
➖الان کشور دو تا سوژه دارد؛
– یکی آب که سدها خالی است
– یکی آتش که افتاده به بزرگترین بندر کشور.
آب و آتش شده سوژه به وطن
سد که خالی به عوض، شعله به عباسِ ثمن