سیمای مردم (اشعار)

  • بنگر این مذهب که در ایران، قتالی می‌کند

    صبح و شامم، همه مضطرّه شده درد و غم را تو نگر، یکسره در دوره شده هی بکوبد این زمینِ بی‌ نوا را موشکت چون گسل‌ها در تحرّک آید و خشمِ رهت ➖این حملاتی که به زمین می‌شود مقدمه همان زلزله نهایی است با ریشتر ده درجه! ز حفظ این حفاظت، داده ما را وعده‌گاهی ➖همه‌اش وعده بود، هزار و چهارصد و چهل و چهار سال اس

    بیشتر بخوانید »
  • الغوث که این بمب، مرا واهمه داده

    الغوث که این بمب، مرا واهمه داده از درد سر موشکِ این عُسر و حرج، هلهله داده حیف از گُل و غنچه که روا شد به خرابی سبزی به کویر آمد و صحرا به سرابی ➖یک آن که باران را قطع کند همهٔ معادلات بشری به هم می‌ریزد. چگونه یک طراوتِ این فصل، در عزا آید که به عمق فجایع این زمان، بلا آید تهاجماتِ صنایع در این مک

    بیشتر بخوانید »
  • در مزرعهٔ ایران جز خار نمی‌روید

    ای هوار از قلدری چون این خدا جان مردم را گرفته بمب و موشک در فضا گریبان مردم گرفتی چرا؟ به آجر زدی محرمان را چرا؟ صدای گریهٔ ملت، فغان دهد تاریخ که این بساط ستم، دوزخی شده از میخ نزن بر سر ناتوان، بمب خود که از لطف تو موشکم شد به مُد هزاران هزار آمده مسلخت چه جرمی نموده وطن در رهت خدمت خلق جفا دیده

    بیشتر بخوانید »
  • از غصه و غم، رنگ برفت از رخ ملت

    آبرو می‌رود از دین، که چنین سفره بداد خون مظلوم، زمین داد و اسیرش چو بداد ➖امروز روز «یُخْرِجُون النَّاس مِنْ دِینِ الله اَفْوَاجاً» است، چون روز اول به اعتبار «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» وارد شدند، حالا این وضعیت را می‌بینند! لحظه‌های کشورم در سوز و آه آمده بر ما نگر، چون سرنوشتی از

    بیشتر بخوانید »
  • فصل کشتار است هیهات از قضا

    فصل کشتار است هیهات از قضا دست تقدیر است افسوس از دعا ➖آن کسانی که روی شریعت مانور می‌دهند که فلانی مستجاب الدعوه است بیاید جواب بدهد دیگر، بیاید دعا کند شر دشمن از کشور کنده بشود، چرا همه آنها مرده‌اند! نه جرأت کردند نماز باران بخوانند تا سدها پر بشود و نه توانایی دارند جلوی حملات دشمن را بگیرند، ی

    بیشتر بخوانید »
  • ایران چو اسیر است به الله

    صبح و عصرم در فلج آمد پدید روز و شب، تحویل آمد در شدید این خدای هیچ و پوچ در ما جنایت می‌کند ➖مسبب اصلی کشتار، خداست. کتابش قرآن مملو است از آیات کشتن، تشویق به کشتن، ترغیب به کشتن. این خدای هیچ و پوچ در ما جنایت می‌کند روزی‌اش را بنگرید موشک نثارت می‌کند ➖این خدا آب و برق‌مان را که به روی ما بسته،

    بیشتر بخوانید »
  • همه گویند پس کی می‌رود این ابرِ شرخیز

    میوه خراب است ز بی‌ آبی ما زمین به زار است ز بدبختی ما امنیت ما به باد رفته این مذهب ما به عار گشته ناامنی ما حاصل دین است بیچارگی‌ات نماد وحی است چون طلاق آمد چو کوهی بر بشر پس بباید روح دینی در خطر مرگ است چو باران به سر ملت ایران امن است برای همگان جرم به اعیان کشتن و له کردن و آوارگی شد به ما سو

    بیشتر بخوانید »
  • هرچه بدبختی تو داری از خدای مذهب است

    هرچه بدبختی تو داری از خدای مذهب است دین ما کوبیده بر سر، سنگ زور و چون که اندر اکذب است ➖هرچه گفته کذب نیست، اَکذب است، کذّاب است، آخرین پله وعده‌های دروغ! خطر آمد ز هیاهوی فتن که بیامد به بشر، عنصر ظلم از همه تن عمر هموطن، مایه نداره زندگی در این میان، خیری نداره از این وضع اسفناکِ خلاء بار به جان

    بیشتر بخوانید »
  • صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید

    چون قتال آمد بشر را از خدا خون و عضو منهدم آید بلا صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید که خلق گرفتار را، عزا به تن آی اینک این انسان نگر درمانده و مستأصل است دادخواهی را ندیدست و چنین بی‌ منزل است این خدای جنگجوی بی‌ نشاط آمده ما را عذابی در حیات ➖ جنگ که می‌آید نشاط می‌رود! ما سال‌هاست که زیر جنگ هستیم، خیا

    بیشتر بخوانید »
  • وقتی آسمان باران نمی‌فرستد و تنها آتش می‌بارد، شعرم پژواک فریاد توست

    «به‌جای آبِ رحمت، آتشِ دوزخ دادی…» شعری از مجموعه اشعار سیمای مردم، بروجردی، فریادی‌ست بر بندرِ سوخته، سدهای خالی و لب‌های تشنه. وقتی «معجزه»ها آب را تهی می‌کنند و شعله را به جان مردم می‌اندازند، شعر می‌شود آیینه‌ی درد؛ و شاعر، زبانِ آن‌هایی که دیگر صدایی ندارند. این همه آزار بر اهل زمین تا کی شود؟

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا