سیمای مردم (اشعار)

    Page 1 of 3
    1 2 3
  • اقتصاد ورشکسته آمده چون قطع ید

    افسوس که این مزرعه را تشنه گرفته دهقانِ مصیبت زده را نار گرفته گفت یک زن که مرا حصر نمودست مرض صرع و قلب آمد به کلیه تا دیابت در غرض چون تیروئید شد نصیبم، پس نگر این عاقبت چون که فقر آمد کنارش، پس نشان از شوربخت دردسرها را نگر بی‌ آبی است قلدری‌های زمان، بی برقی است زورگویی می‌کند این وضعِ بد اقتصاد

    بیشتر بخوانید »
  • ابواب بلا چرا به ایران آمد

    ابواب بلا چرا به ایران آمد انکار مواعید خدا چرا به اَفعال آمد درخت کهنسال غیبت مرا دار زد که عیب و مطاعن، مرا جار زد از عصر فجایع بنگر تیغ رسیده از خشم دیانت تو نگر تیر رسیده هرج و مرج است چرا، دورهٔ زار است چرا؟ لطف و رحمت که به بادست، خدا داده چرا؟ خرابی‌های غیبت بس حزین است اساس این زمان نار و تف

    بیشتر بخوانید »
  • سرسام گرفتم ز خدای این مذاهب

    هر صدایی که از بشر آید ظلم ادیان به آینه آید ➖«آینه» همان جام جهان‌نمای تاریخ است که پر است از جنایات ادیان و مذاهب. در کرب و بلا نالهٔ ما غُلغله کرده در این وطنِ شعله‌سرا زلزله کرده نیزار شده خانهٔ این مضطربت از بس‌ که زدی سیف به این منقلبت نیستان شد، نگر دارالبلایت به هر نی آمده، صوت عذابت سرسام گ

    بیشتر بخوانید »
  • همه ادیان و مذاهب به دروغند

    گفت یک مسکین، به حاجب در خفا کو‌ عهد صاحبخانه آید به صفا ورشکسته آمده در این صنوفِ مختلف صاحبانِ این مشاغل در کسوف بیکار شده این بشر تو از وعده‌گهت در خلَف تو عاشورایی شدنم به امر حق بود چون طفلِ ضعیف در صغر بود محرّم شد نگاهم بر حقیقت که چون شمر آمده در این خباثت یزیدش روضه‌خوان این مصیبت چو امر آم

    بیشتر بخوانید »
  • کرب و بلا شد وطنم، چه کنم ای خدا

    کرب و بلا شد وطنم، چه کنم ای خدا قتلگهِ مغرم ما، عمر و حیاتم به فنا این خدا کی آمده حامی شود تا کجا جانی به اندام ضعیفان می‌شود سرزمین تَفْ چه نیزاری شده همچو این میهن نگر، یغما شده نینوا آمد به گودالِ عذاب تا که مظلومان کُند غرق عِقاب این ملت مصدوم، دمادم به فنا است از شرّ خدای حرجی، رو به جدال است

    بیشتر بخوانید »
  • از آن حسین مظلوم تا این حسین مغموم، درها ببسته الله

    چون که تاسوعا بیامد نزد ما پس نگر آتش به این افکار ما پس به عاشورا بگفتم همنوا مدتی تاریخ گشته عین ما ما و عاشورا به بندِ مذهبیم آن حسین را کوفت، اندر حیرتیم دیدی که چه کرد غیبت دون کشتار نمودست به تَف، اوف به چنین دین زنجیر زنم به شانهٔ خویش تا که ببینم، همه شلاق ز این ملعب دین ای هوار از این جنایت

    بیشتر بخوانید »
  • در کرب و بلا کشور ما لوح نشان شد

    ممنون ز تو ای خدای بیکار از لطف و کرم، بداده‌ای دار رزاق شدی به بمب و موشک هم قحطی آب و پُر همه شک گفتند که رزقت دهد از رحمت بی حد پس باز نگر، رزق شده سد رزقم ندهی به جز تباهی آخر شده کار این خدایی رزقی که دهی همه قتال است این دل بنگر همه کباب است محرّم آمد و عیشم عزا شد در این سی سال و پنجم نینوا ش

    بیشتر بخوانید »
  • در عسر و حرج، ملت ما ولوله دارد

    در میان هجمه‌های این خدا ملتی درمانده گشته از بلا از خلق مصیبت زده‌ات غافل و بی‌ ربط جان‌ها بگرفتی و برفتی پی کارت که شدی بط این همه آزارهای بی بدیل آمده از جانب جبر رذیل رأفت که نداری و ترحم چو به باد است از فضل و کرم، خالی و در اوجِ عذاب است میوه‌های فصل را زیبا نبینی هم که بی‌ مزه شده، حاصل نبین

    بیشتر بخوانید »
  • درخت کهنسال غیبت مرا دار زد

    فرو رفته در گِل نگر قایق ما که در موج دریا شده جزر و مدش به پا کعبه شد وارونه از احکام دین قبله‌گاهش چون نیامد بر همه عین‌الیقین ابواب بلا چرا به ایران آمد انکار مواعید خدا چرا به اَفعال آمد از هیاهوی زمان رنجیده‌ایم در پی شمس و قمر عطشانه‌ایم از بدی‌های زمان فرّان شدم چون که از خیرش دگر یائس شدم در

    بیشتر بخوانید »
  • دل خرسند کجا، این جگر سوخته آمد به شرر

    استراحت کی کند این خلق تو؟ تا به کی آید همه آزار تو؟ خرمی کو؟ که حرج آمده جایش به ضرر دل خرسند کجا، این جگر سوخته آمد به شرر تمام اعضای بدن، اسیر این مقادیر به امراض و به افلاس، نشان این مضامیر کشمکش‌های بشر بس دیدنی‌ست چون عواقب را تو بینی وحشتی‌ست بازار عذاب است ز این دین که تو یابی هر بار که خواه

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا