سیمای مردم (اشعار)

  • هرچه بدبختی تو داری از خدای مذهب است

    هرچه بدبختی تو داری از خدای مذهب است دین ما کوبیده بر سر، سنگ زور و چون که اندر اکذب است ➖هرچه گفته کذب نیست، اَکذب است، کذّاب است، آخرین پله وعده‌های دروغ! خطر آمد ز هیاهوی فتن که بیامد به بشر، عنصر ظلم از همه تن عمر هموطن، مایه نداره زندگی در این میان، خیری نداره از این وضع اسفناکِ خلاء بار به جان

    بیشتر بخوانید »
  • صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید

    چون قتال آمد بشر را از خدا خون و عضو منهدم آید بلا صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید که خلق گرفتار را، عزا به تن آی اینک این انسان نگر درمانده و مستأصل است دادخواهی را ندیدست و چنین بی‌ منزل است این خدای جنگجوی بی‌ نشاط آمده ما را عذابی در حیات ➖ جنگ که می‌آید نشاط می‌رود! ما سال‌هاست که زیر جنگ هستیم، خیا

    بیشتر بخوانید »
  • وقتی آسمان باران نمی‌فرستد و تنها آتش می‌بارد، شعرم پژواک فریاد توست

    «به‌جای آبِ رحمت، آتشِ دوزخ دادی…» شعری از مجموعه اشعار سیمای مردم، بروجردی، فریادی‌ست بر بندرِ سوخته، سدهای خالی و لب‌های تشنه. وقتی «معجزه»ها آب را تهی می‌کنند و شعله را به جان مردم می‌اندازند، شعر می‌شود آیینه‌ی درد؛ و شاعر، زبانِ آن‌هایی که دیگر صدایی ندارند. این همه آزار بر اهل زمین تا کی شود؟

    بیشتر بخوانید »
  • افطار و سحر نالهٔ من سر به فضا زد

    من رمضان زاده و فطر مدارم در سحرش طوطی و خیر سرایم لیک نگر حاصلش، خرج عزا شد دین چو برفت از من و سوق بلا شد به هر روزی که روزه در کمان بود که تیرش بر دل و فکرم روان بود صیام آمد که قرآن بارَکش گفت به اکرامش همه انفاس ما خُفت افطار و سحر نالهٔ من سر به فضا زد از کسب مَضرات خدا، جان به شرر زد دعا کردم

    بیشتر بخوانید »
  • معطل مانده این خلق پر از غم

    چون رمضان آمد و وقت کرم شد – ماه رمضان هم آمد، به آن می‌گویند «رمضانُ المبارک» یعنی برکات در آن هست. در زندگی متشرعین هم این یک ماه برکات نیست وای به حال آنهایی که دیگر از این مسیر در آمدند. «برکات» چیست؟ «سلامت، ثروت و امنیت» است. همه ضرورت‌های زندگی مردم در این سه تاست، زیرمجموعه‌اش خیلی است

    بیشتر بخوانید »
  • خرابه‌های زمین شد رسانهٔ خبرم

    هر لحظه مرا باد حرج ولوله کرده از ترس عذاب ازلی زلزله کرده همه از ترس تو نیزه مدارند چرا؟ کشته و مردهٔ این خشم عظیم‌اند چرا؟ خفتگان این دیار ناکسیم بی کسان قوم مغضوب شریم چون فزون آمد طلاق از این قضا پس به منزل آمده نرخش بلا – تمام این دروغ‌های مذهب رو می‌شود که می‌گوید «ازدواج کنید نفوستان با

    بیشتر بخوانید »
  • هی جوانان می‌روند از پی این قابض ارواح بلا

    کفایت کن چنین خلق ضعیفت غم و غصه ببر دفع بلا از این ذلیلت سرما زده بر جمله فقیران گرمایش او، هست خراب از ره ایمان عشق‌های این مجازی‌خانه را اکذب بدان – عشق‌های قارچ‌گونه و لحظه‌ای که زندگی را نابود می‌کند. چون دروغ آمد به واقع، شر بدان هی جوانان می‌روند از پی این قابض ارواح بلا – آمار سک

    بیشتر بخوانید »
  • اسفند دونه دونه، مشکل شده صد دونه

    اسفند دونه دونه، مشکل شده صد دونه اسپند روی آتش، غیبت شده وارونه – همه چیز وارونه است؛ حق وارونه شده، تعهدات خدا وارونه شده، اعصاب وارونه شده. چهار تا بچه داره، پول غذا نداره خدای رازقش کو، کفالتی نداره – این هم عریضهٔ یک عده‌ای از خانوارهای پرجمعیت که چهار تا بچه دارد. «بچه بیاورید خدا

    بیشتر بخوانید »
  • سرزمینِ عصر ما طوفانی است

    هر که را بینی بنالد از خدا دیو و غول آمد ز تقدیر بلا عفریته شده بساطِ غیبت سازش نکند به اهل عُسرت سرزمینِ عصر ما طوفانی است در پیامدهای زشتش خواری است – پیامد زندگی در عصر طوفان، انهدام زندگی است. دخترک بینوا ز دست دزد لعین ز پُل بیامد زمین، چون که ندارد مُعین – چند روز قبل سارق دنبال دخ

    بیشتر بخوانید »
  • چون کتک می‌زند این مرد، زنِ این خانه

    چون کتک می‌زند این مرد، زنِ این خانه چون که ده سال به دو آمده، در این زاره – جزء عریضه‌هایی است که می‌دهند؛ زنان جوان گرفتار مردانی شدند که اعصاب‌هایشان خراب است، مرد می‌رود بیرون پول نیست، کار نیست، مشکل، آزار، اذیت، می‌آید روی سر اهل خانه خالی می‌کند. – می‌گوید بیست سال است مانند کلفت

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا