نسخه ای که از این سایت مشاهده میکنید، نسخه آزمایشی است و به زودی نسخه نهایی همراه با مطالب کامل رو نمایی خواهد شد

تماس با مدیر سایت
داستان سرایی دینی، بهترین جاذبه برای بی بضاعتان فکری

چشم و دست خدا چگونه از کار می‌افتد؟

از فایل صوتی شماره 6964 بخش 6 تاریخ 05-11-1403

– «اِنَّ للهِ اَعْيُناً و اَيٰادِي‏، وَ اَنَا وَ اَنْتَ يَا عَلِيّ مِنهَا».

کتاب مشارق انوارالیقین جلد ١ صفحه ١٨٠ است.

«اِنَّ للهِ اَعْيُناً و اَيٰادِي‏، وَ اَنَا وَ اَنْتَ يَا عَلِيّ مِنهَا» برای خدا چشم هست و دست. بفرمایید این هم معرفت رب! این خدای ادیان چقدر کوچولو شده، هم دست دارد و هم چشم دارد. می‌گوید با دست خودش آدم ابوالبشر را خلق کرد. در دایرةالمعارف، همهٔ اینها اسناد و مدارک دارد‌. می‌گوید خلقت در کف دست خداست، در قبضهٔ خداست. آیا با یک چنین خدایی تو می‌خواهی رستگار بشوی «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا»؟ با یک چنین خدایی تو ته دره می‌روی!

«خدا چشم دارد، دست دارد». پیغمبر به امیرالمومنین می‌گوید «من و تو چشم و دست خدا هستیم»، حالا بیا درستش کن، خر بیار و باقالی بار کن! آیا پیامبر و امیرالمؤمنین چشم و دست خدا بودند؟ بله؟ آیا چشم و دست خدا خطا می‌کند؟ چقدر ما اسناد دینی برداشتیم در دایرةالمعارف گذاشتیم، این دایرةالمعارف یک گنجینه بزرگی است!

آیا پیغمبر در قضاوت اشتباه نکرد؟ مگر چشمش باز نبود؟ چشم خدا نبود؟ آیا پیغمبر در قیمت‌گذاری اصناف اشتباه نکرد که بعد حواله داد به خدا؟ دید همه چیز خراب شده، گفت خدا برای بازار قیمت‌گذاری می‌کند و به من هم ربطی ندارد، هرچه او بگوید ! خب، خدا ترازو دستش است می‌آید در خیابان‌ها جنس‌ها را می‌کشد قیمت بگذارد یا نه خدا همان الهام است؟ ببین اینجا دستشان رو می‌شود‌. خدا الهام است، پس به پیغمبر الهام می‌شود و به آن بازاری هم الهام می‌شود که قیمت چند بگذارد! چه فرقی بین وحی برای آن بازاری و آن فروشنده با پیغمبر هست؟ تو بگو!

مگر اهالی مدینه به پیغمبر نگفتند امسال چه بکاریم که بهتر عایدات داشته باشیم؟ گفت فلان چیز را بکارید، آن چیز را کاشتند و سال دیگر همه چیز خراب شد، پیغمبر گفت دیگر از من نپرسید، هرچه می‌خواهید بکارید . آیا این چشم خداست؟

اینها دست خدا هستند؟ دست خدا باید خیلی قوی باشد! دست خدا دارد هستی را می‌چرخاند، البته بقول دین، ما که قبول نداریم، بقول دین! اوه کرهٔ زمین اصلاً پیدایش نیست وای به حال آدم‌هایش! بعد اینها دست خدا هستند؟ پس چرا اینقدر ضعیف بودند؟ چرا پیغمبر التماس می‌کرد که این نوشیدنی را (یعنی سم را) به من نخورانید ؟ چرا نتوانست از خودش دفاع کند؟

چرا التماس کرد و گفت «بیاورید یک چیزی بنویسم که گمراه نشوید »؟! این خیلی حرف است، ببین می‌گوید یک چیزی بنویسم که دیگر گمراه نشوید، یعنی این دین نتوانسته تو را از گمراهی نجات بدهد! آخر پیغمبر چطوری بگوید؟ به چه زبانی بگوید؟ ای متشرع بی عقل، ای متدین نادان! چقدر قرآن فریاد بزند «أَ فَلَا تَعْقِلُون (۸۰ مومنون)»، «لَا تَشْعُرُونَ (۱۵۴ بقره)»، «وَ اَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (١٠٣ مائده)»، «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ الشَّکُورُ (۱۳ سبأ)»؟ قرآن چقدر بگوید؟

آیا علی «دست خدا» بود؟ روی منبر التماس می‌کرد که ای مردم بیایید بروید با معاویه بجنگید، معاویه با سپاهش به مرزهای عراق حمله کرده، بروید نابود کنید، همه همدیگر را نگاه می‌کردند. این دست خدا اینقدر ذلیل می‌شود که از مردم خاک کمک بخواهد؟ اینها که یک مشت خاک بودند شدند انسان، از اینها کمک می‌خواهد؟ دست خدا از اینها کمک می‌خواهد؟ آخر چقدر عدم تطابق؟ چقدر نارسایی‌های اعتقادی؟

من نمی‌دانم متدین جماعت با این مباحثات با این محاجه‌ها چه می‌خواهد بکند؟ هیچی!
١- یا تعصب دارد.
٢- یا نان دین را می‌خورد.
٣- یا اینکه از تهدید دین می‌ترسد که بروی روی خط قرمز مرتد می‌شوی، اعدام می‌شوی.
یکی از این سه تاست.
تعصب هم می‌رود روی واحد باورداشت بهشت و جهنم؛ که من الان اگر به دین اعتراض کنم به جهنم می‌روم، اگر سرم را بیندازم پایین مثل خر راه بروم و هرچه خواستند بارم کنند، به بهشت می‌روم. چه بگویم!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا