
مادیات بر معنویات تفوق دارد.
از فایل صوتی شماره 6979 بخش 5 تاریخ 28-11-1403
این سند، بخشی از فایل تدریسی روزانه بروجردی، کاشف توحید بدون مرز به شاگردانش می باشد که بیش از یکدهه در هر شریطی اعم از زندان و حصر در منزل ادامه داشته است.
متن فایل صوتی:
– «اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا اَلْخُبْزُ مَا صَلَّيْنَا وَ لَا صُمْنَا وَ لَا اَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا».
کتاب وسائل الشیعه جلد ۱۷ صفحه ۳۰- ۳۱، از خاتم الانبیاء است.
میگوید: «اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ» خدا برکت بدهد به نان، «وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ». خیلی جالب است! مثل این را برای خدا گفتند؛ «خدایا بین ما و خودت جدایی نینداز»، حالا پیغمبر میگوید «بین ما و نان (یعنی سفره) جدایی نینداز»، این هم خیلی معانی دارد!
«فَلَوْ لَا اَلْخُبْزُ» اگر نان نباشد. نان منظور «خوردن» است، هرچه در دهان میرود، هر چیزی مورد نیاز است.
«مَا صَلَّيْنَا وَ لَا صُمْنَا وَ لَا اَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا» بارالها به نان ما برکت بده و میان ما و آن جدایی مینداز، که اگر نان نباشد نه میتوانیم نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و نه واجبات پروردگارمان را انجام بدهیم. خب این دین شد دین نانی دیگر، ها!؟ ببینم این رسول خاتم چطوری بگوید که تمام مشکلات سر مادیات است! معنویات آمده تا مادیات را ببلعد، تبلیع در کنار تبلیغ!
➖تبلیغ؛ ابلاغ کلمات رب است.
➖تبلیع؛ بلعیدن، خوردن است.
ای متشرع، تو این را چطوری معنا میکنی؟
«لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ»، یک جای دیگر میگوید که اهل بیت و قرآن یکی هستند، بین اینها فاصله نمیافتد تا برسند به من، بعد سفارش میکند میگوید که از قرآن و اهل بیت جدا نشوید! بعد الان میگوید «بین ما و نان»! پیغمبر که سفره نداشت بنده خدا، مادی نبود، از مال دنیا چیزی نداشت فقط زن زیاد داشت، همین! ولی برای بعدیها سفره انداخت. علی مرتضی چرا بیست و سه سال خانهنشین شد؟ به خاطر اینکه سفره را برداشتند بردند به یک طرف دیگر! امام حسن چرا با معاویه صلح کرد؟ به خاطر سفرهای که معاویه برای خودش چیده بود به نام خلیفهٔ رسول الله امیرالمؤمنین. امام حسین برای چه کشته شد؟ سر همین سفرهای که دین انداخته بود که یزید نمیخواست امام حسین بهرهای از آن ببرد، همهاش را برای خودش برداشت، سر این نانی که اسلام برای جانشینانش پخته بود، ابی عبدالله قطعه قطعه شد تکه تکه شد.
کلام رسول است: «اِنِّی تَارِک فِیکُمُ الثَّقَلَیْن» من از بین شما میروم، «اِنِّی تَارِک فِیکُمُ الثَّقَلَیْن» بین من و شما دو چیز گذاشتم؛ «کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی… حَتّیٰ یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» تا برسند به من این دوتا باهم هستند، برای شما هستند، بین شما و قرآن و اهل بیت تفرقه نیفتد. بعد اینجا هم میگوید: «وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ»، زنده باد نان!
یک چیزهایی به ذهن میآید که خیلی جالب است. من نمیتوانم با متشرع مباحثه کنم. میدانی برای چه؟ برای اینکه وقت ندارم، تو هم نمیتوانی با او محاجه کنی، برای اینکه تو یک دانه حدیث میخوانی، دهتا روایت میخوانی، همین، وقت نیست! ولی باید بروند دایرةالمعارف را ببینند، ثمرهٔ بیست سال تحقیق و تفحص و اکتشاف من در متون و بطون دینی!
همیشه در دین مسئلهٔ بخور بخور بوده. غدیر خم نابود شد سر بخور بخور آقایان، علی مرتضی چهار سال و نیم بیشتر حکومت نکرد با اینکه حق مطلق بود. چرا؟ چون بخور بخور بود؛ معاویه! بنازم تاریخ را که ما تکه برداری کردیم و در دایرةالمعارف گذاشتیم. ابوسفیان چه گفت؟ اول به پیغمبر گفت تو چند سال عمر میکنی؟ پیغمبر گفت کم، میمیرم. میخواست ببیند پیغمبر است یا نه! اگر پیغمبر است خبر دارد که میخواهند او را بکشند. همین فک و فامیلهای ابوسفیان پیغمبر را کشتند، به او زهر دادند.
بعد آمد به قبر حمزه لگد زد و گفت بدبخت جانت را برای محمد دادی، الان حکومت دست ما افتاده است. چه زمانی گفت؟ زمانی که حکومت به خلیفهٔ سوم رسول الله عثمان ابن عفان کاتب رسید، فامیل هم بودند. بعد وارد کاخ شد در دارالاماره، چشمهایش نابینا شده بود عمرش خیلی شده بود، داد زد اینجا غیر از ما، فک و فامیل ما و قبیله ما، غریبه نیست؟ گفتند نه. گفت ای عثمان محکم بچسب این خلافت نیست این سلطنت است، محمد برای سلطنت قیام کرد و الان سلطنت به دست تو رسیده است. دست چه کسی؟ همان قرآن نویسی که آقای متشرع قرآنش را روی سرش میگذارد و بوس میکند! گفت تا میتوانید از این سلطنت حفاظت کنید و نگذارید به دست کس دیگری بیفتد !
خب حالا این سلطنت اسمش چیست؟ «خُبْزِ؛ نان». حالا متوجه شدی چه میگویم؟ امروز ملت ایران بدبخت شدهٔ دین و مذهب است. چرا؟ چون نان است برای متشرعین و متدینین. نان مردم باید قطع بشود، چون نان باید به طرف متشرعین و متدینین برود.