سیمای مردم (اشعار)

شهر، بی صاحب شده

22-05-1404

دیدبانی می‌کنی از خَلق خود
جان فشانی دیده‌ای از لعن خود

خانه به حصر آمده و حنجره بسته
منزل ما تحت زور، قافیه رسته

حال مرا گرفته قضای تند و تیزت
زجر فراوان دهد، خشم و غضب به امرت

تو احمقانه‌ترین خدای این زمینی

➖برای همین است که احمق‌ها را به بهشت می‌برد؛ «اَکْثَرُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلْبُلَهَاءُ».

جامع شده عذابت از هر بساط ظلمی

به سرعت می‌گریزد رحمت از من
به تفسیر و به تفصیل آمده بخت بد من

چه کنم چه کنم، ورد زبان است
خدایا چه کنم، درد وصال است

کرب و بلا، ای حرم و پاتوق اصحاب عزا

کرب و بلا، ای حرم و پاتوق اصحاب عزا
به نینوا سفر شده محفل یاران لوا

در کرب و بلا غیر خدا هیچ نبودست
از شمر و عُمر، جنگل موحش که بدیدست

➖از دیدگاه خدای زمین:

چون علف هرزه‌ایم
که بی‌ خدا گشته‌ایم

شهر، بی صاحب شده
این مردم بیچاره را آفت شده

➖«هَلْ مِنْ مُغِيْثٍ یُغیْثُنِی» دیروز ابی عبدالله می‌گفت، امروز ملت ایران دارند می‌گویند «هَلْ مِنْ مُعينٍ یُعینُنی»، آیا کسی هست به ما بیچاره‌ها کمک کند؟!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا