ممنون ز تو ای خدای بیکار
از لطف و کرم، بدادهای دار
رزاق شدی به بمب و موشک
هم قحطی آب و پُر همه شک
گفتند که رزقت دهد از رحمت بی حد
پس باز نگر، رزق شده سد
رزقم ندهی به جز تباهی
آخر شده کار این خدایی
رزقی که دهی همه قتال است
این دل بنگر همه کباب است
محرّم آمد و عیشم عزا شد
در این سی سال و پنجم نینوا شد
➖سی و پنج سال خدمتگزار آستان به اصطلاح مقدس دین بودم، امروز جز تنی علیل و جوانیِ نابود شده و پیری زودرس عارضی نداشتم.
صدای هلهله از کویر آید
چو بمب و موشک و هم نالهها آید
در کرب و بلا کشور ما لوح نشان شد
از دردسر غیبت بد، همره آن شد
با گوشه کنایه زده بر ملتِ ما خشم و غضب را
بی جان شده این مردم بیچاره، نوا را
آهسته و پیوسته زند ضجه که ما له شدگانیم
از بخت سیاهی بنگر رد شدگانیم