فرو رفته در گِل نگر قایق ما
که در موج دریا شده جزر و مدش به پا
کعبه شد وارونه از احکام دین
قبلهگاهش چون نیامد بر همه عینالیقین
ابواب بلا چرا به ایران آمد
انکار مواعید خدا چرا به اَفعال آمد
از هیاهوی زمان رنجیدهایم
در پی شمس و قمر عطشانهایم
از بدیهای زمان فرّان شدم
چون که از خیرش دگر یائس شدم
درخت کهنسال غیبت مرا دار زد
که عیب و مطاعن، مرا جار زد
از عصر فجایع بنگر تیغ رسیده
از خشم دیانت تو نگر تیر رسیده
هرج و مرج است چرا، دورهٔ زار است چرا؟
لطف و رحمت که به بادست، خدا داده چرا؟
خرابیهای غیبت بس حزین است
اساس این زمان نار و تفین است
عبرتآور شد چنین عصر پر از زجر
که آدم در لهیب آمد ز این قدر