سیمای مردم (اشعار)

اوضاع وطن بین که چسان زار گرفته

13-05-1404

خفتگان عصر نابودی شدیم
رشته‌های دور اسقاطی شدیم

این همه آزارها از دین شده
آب و برق و هم هوا نوبر شده

چون عذابت آمده بر این بشر
خوش نگشت بر حال ما خونین جگر

مستدعی به آن باب اجابت
کز این شررت جان و دلم گشته حرارت

اوضاع وطن بین که چسان زار گرفته
احوال خراب است که زنگار گرفته

وصیت می‌کند این مضطر تو
که آمد از درت خون و خش تو

کربلایی گشته‌ای ای آدمک
پر بلایی گشت این انسان به دک

این مردم ما را که قضا دردسر انداخت
یا می‌کُشدش فقر و مرض یا که خودش می‌کُشد و چاه بینداخت

➖یا به روزگار می‌گوید جانش را بگیر یا به خودش می‌گوید جانش را بگیر! ما چقدر در روز عریضه داریم برای خودکشی! به جای صد تا روانشناس و روانکاو روی آنها کار می‌کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا